مشورت و شورا در لغت از«شارالعسل» گرفته شده و به معناى بیرون آوردن عسل از کندو به دست آوردن عسل ناب است. این لغت در اصطلاح به معناى به دست آوردن راه درست و متقن از طریق نظر خواهى از عقلا و خردمندان است. وجه تسمیه مشورت و مشاوره این است که به بهترین اندیشه و محکمترین راى از طریق نظر خواهى و گفتگو با دیگران همچون عسل ناب استخراج شده از کندو به دست مى آید و هدایت و صلاح و خیرهاو خوبیها در پرتو آن تحصیل و موجب پیروزى مى گردد. این پرسشها اهمیت و ضرورت بحث مشاوره و شورا را تبیین مى کند. شکى نیست که عمل به شورا، از اصول مسلم سیره عملى پیامبر اکرم(ص) و اولیاى الهى به شمار مى آید.
رسول خدا (ص) و جانشینان آن حضرت با آنکه معصوم بودند و حتى با قطع نظر از وحى و مقام والاى الهى از نظر فکر و بینش و منش از مشورت بى نیاز بودند، با مشورت کردن دو نکته را تعقیب مى کردند:
1- اهمیت مشورت و شورا را به مسلمانان یاد آورى کنند و این روحیه را در عرصه هاى مختلف جامعه اسلامى، ایجاد و تقویت نمایند.
2- ضمن آموزش عملى به مسلمانان بیاموزند که چگونه به این سیره عمل کنند و از ثمرات درخشان آن برخوردار شوند. پس از آنحضرت، این سنت الهى را به نیکى استمرار بخشند و زندگى را براساس مشورت بنیاد نهند.
3- نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سیره معصومان(ع) یکى ازمسائل اساسى در سیره و منطق عملى پیشوایان معصوم(ع) مساله مشورت و مشاوره است. در سیره پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) مى خوانیم که با اصحاب خود بسیار مشورت مى کردند، به طورى که از برخى از اصحاب رسول اکرم(ص) و عایشه چنین نقل شده است: هیچ کس را ندیدیم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا با اصحابش مشورت کند. در اینجا این پرسشها به ذهن مى رسد: چرا رسول اکرم(ص) و اهل بیت(ع) آنقدر مشورت مى کردند؟ آیا آنان به مشورت نیاز داشنتد؟ مگر اندیشه و قواى ذهنى آنان چنان کامل و نیرومند نبود که حتى با قطع نظر از وحى و مقام خلیفه اللهى، باز از مشورت بى نیاز بودند؟
آنان چه ضرورتى در این اصل احساس مى کردند؟
آیا آنچه براى آنان اهمیت داشت، پرورش روحیه مشورت در عرصه هاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، سیاسى، نظامى و... بود یا دستاوردهاى آن؟
آنان با چه کسانى مشورت مى کردند و چه کسانى با ایشان به رایزنى مى پرداختند؟ آنان در نهایت چگونه تصمیم مى گرفتند؟
شورا مایه انس و صفا و الفت اجتماعى، پیوند مردم، ارزش یافتن آنان، استفاده از دیدگاهها و مواضع فکرى و علوم و آگاهى دیگران، پرهیز از استبداد راى و پى آمدهاى وخیم خود رایى،مشخص شدن قدر و جایگاه انسانها در امور اجتماعى و عرصه هاى فکرى و فرهنگى مى گردد.
اهل حدیث و مفسران و مورخان، در بیان سر مشورت آن حضرت مطالب مبسوطى را آورده اند که نشان مى دهد یکى از اهداف آن حضرت و جانشینان او در مشورت کردن با امت پرورش این روحیه در مردم و ارزش یافتن آنان نزد یکدیگر بوده است.
ابو جعفر محمد بن جریر طبرى، ضمن مباحث مبسوطى در این زمینه،مى نویسد: «لیتبعه المومنون بعده... و یستنوا بسنته فى ذلک.»
امام فخر رازى از حسن و سفیان بن عیینه چنین آورده است:
«لیقتدى به غیره فى المشاوره و یصیرسنه فى امته.» آلوسى بغدادى مى نویسد: «ان تکون سنه بعده لامته.» گروهى از مفسرانشیعه هدف حضرت را اقتداى امتبه این سنت نیک دانسته، چنین تعبیر کرده اند:
«لتقتدى به امته فى المشاوره» ابو الفتوح رازى مى گوید:
«خواست تا مردمان به او اقتدا کنند از پس او .» شریف لاهیجى نیز در تفسیرش مى نویسد: آنکه این سنت حسنه مشورت در امت آنحضرت باقى بماند و بدون مشورت کارى نکنند.» دوران حکومت اسلامى نبى اکرم(ص) و زندگى آن حضرت بخوبى نشان داد که یکى ازعوامل موفقیت پیامبر اکرم (ص) در پیشبرد هدفهاى اسلامى، همین مساله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد که با مشورت و رعایت اصول و مبانى مدیریت مى توان جامعه را در موقعیتهاى بحرانى به سلامت اداره کرد و خود رایى و خود سرى را، که از بزرگترین آفتهاى فرهنگى و اجتماعى است، از ساحت اجتماع دور ساخت. آنحضرت به همگان آموخت که همه انسانها، حتى آنها که از فکر قوى برخوردارند و صاحب بهترین افکار و اندیشه اند، به مشورت نیازمندند و اگر خود را از مشاوره با دیگران بى نیاز بینند،خوى استبداد و استکبار مى یابند. اما اگر با مردم مشاوره و رایزنى داشته باشند و شخصیت، دیدگاههاى آنان را نادیده نگیرند و از استعدادهاى آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرو رفتن در استبداد دور مى گردند; بلکه به آرا و اندیشه هاى محکم و متقن دست مى یابند. تجارب تایخى نشان داده است که بهترین افراد و محکمترین نظامها در صورت فرو رفتن در استبداد به هلاکت مى رسند،جنبه مردمى خود را از دست مى دهند و در مسیر انحطاط مى افتند.