شورا لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛
هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
(تحف العقول، ص89)
| ||
ایفای مسئولیتهای مدیر مدرسه، مستلزم تعاملات مناسب در مدرسه به مثابه یک سازمان فرهنگی میباشد و میبایست رفتار مدیر با معلمان، کارکنان و دانشآموزان و اولیاء مدرسه (خانوادهها و اداره آموزش و پرورش) در چارچوب رفتار قابل قبول در یک سازمان فرهنگی باشد و مدرسه با کارخانه، اداره، مزرعه، پادگان و یا یک محیط بیسازمان و ساختار اشتباه گرفته نشود. اداره مدرسه بر اساس «اجابت اجباری» بر قواعد بروکراتیک و ساختار عمودی استوار است. مفروضه این نوع مدیریت برقراری روابط رسمی است که در آن ارزشها و گرایشهای معلمان، کارکنان و دانشآموزان تقریباً نادیده انگاشته میشود در حالیکه عقلانیت در سازمانهای فرهنگی و آموزشی همچون مدارس ایجاب میکند که ساختار افقی با سلسله مراتب نسبتاً کم و حداقلی از مقررات و آزادی عمل قابل توجهی برای اعضای سازمان بویژه معلمان وجود داشته باشد. این مسئله آنگاه از اهمیت و لزوم بیشتری برخوردار میشود که معلمان مدرسه از سابقه بالایی در کار تدریس برخوردار بوده و در شغل خود حرفهای شده باشند. در چنین شرایطی مدیر مدرسه بایستی به دنبال «اجابت هنجاری» بوده و تعارض بین تعاریف اداری و حرفهای نقشهای معلم در مدرسه را به حداقل برساند. البته دانشآموزان نیز به تدریج که از دبستان وارد راهنمائی و بعد دبیرستان میشوند در سالهای آخر مدرسه عضو حرفهای مدرسه محسوب میشوند و مدیر مدرسه همانگونه که به نقش حرفهای معلمان و کارکنان مدرسه توجه دارد میبایست حرفهای شدن دانشآموزان را نیز از نظر دور ندارد، نظریه اجابت (Compliance theory ) چارچوب نظری مناسبی برای تحلیل روابط و طرح مسئله در سازمانهای آموزشی از جمله مدارس است. از این نظریه (تئوری) چنین برداشت میشود که هر قدر اجابت ناشی از اجبار در مدارس عمومیت پیدا کند ارتباط بیانی بین اعضای آن (مدیر ـ معلم)، (معلم ـ دانشآموز) و (معلم ـ معلم) مشکلتر میشود. انتقال ارزشها و ایفای مسئولیتهای تربیتی در چنین وضعی غیرمحتمل است و ارتباطات، بیشتر صبغه ابزاری به خود میگیرد. در این وضعیت ممکن است مهارت شناختی حاصل شود اما پیشرفت عاطفی برای دانشآموزان و حرفهای برای معلمان و مدیر به دلیل به کار بردن وسایل کنترل اجباری کند میشود.
مدیر و معلمان با هدف برقراری نظم در مدرسه نبایستی اتکاء بر اجبار نمایند چرا که اگر قرار است مدرسه آثار تربیتی واخلاقی داشته باشد نیاز به اجابت هنجاری واضح است. در غیر اینصورت شکافهای عمیق بین معلم ـ دانشآموز، معلم ـ مدیر و معلم ـ معلم نقشهای حرفهای معلم و رهبری مدیر را تبدیل به کارمندی معلم و ریاست مدیر کرده و اهداف مدرسه تأمین نمیشود.
علاقه بند (1374-1370-1363-1361)، عزیززاده (1374)، میرکمالی (1376)، قاسمی پویا (1377)، منتظر الظهور (1373)، طباطبائی وکیلی (1372)، عقیل (1375)، نامی (1373)، سبحانی فرد (1375)، پور سلیمان (1377) و زمانیان (1377) از جمله استادان و پژوهشگرانی هستند که کارآمدی مدیران مدارس کشور را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار دادهاند. نتایج بیشتر این تحقیقات نشان داده است که مدیران در برقراری روابط انسانی با معلمان، دانشآموزان و والدین آنها موفق نبودهاند. یافتههای پژوهشهای این حوزه در بیشتر موارد با یکدیگر همخوانی دارد. علاقه بند در تحقیقات مستمر و مسامحتاً طولی خود به این نتیجه رسیده است که در آموزشگاههای ما مدیران بیشتر گرفتار مسائل جزئی اداری بوده و فرصت پرداختن به امر آموزش و پرورش و جوانب حساس و پیچیده آن را ندارند. مدیران در مدارس سعی در اعمال ضوابط و مقررات و تدارک رویهها و روشهای استاندارد دارند. اجرای مقررات و دستورات وزارتی، امور اداری و دفتری، تهیه آمارها، ثبت و ضبط نمرات، مواظبت از مدرسه، زنگ زدن، تدارک تجهیزات و تسهیلات فیزیکی از جمله وظایف مدیران است که به مدت چندین دهه تغییر نکرده است. انجام چنین وظایفی که هر یک به نوبه خود ممکن است تبدیل به معضلی گردند، بسیاری از فرصتهای مفید مدیران را میگیرد به نحوی که مسائل عمده و اساسی غالباً از چشم آنها پنهان میماند (علاقه بند، 1372، 255). سبحانی فرد در تحقیق خود نشان داده است که مدیریت مشارکت جویانه با رضایت شغلی دبیران ارتباط مثبت دارد و سبک مدیریت آمرانه با رضایت شغلی با 99 درصد اطمینان همبستگی معکوس به میزان 34/0- R = دارد. تحقیقات نشان داده است که معلمان، مدیری را در مسئولیتهای خویش در مدرسه کارآمد میدانند که: آنان (معلمان) را در تصمیمگیریها مشارکت دهد، در جلسات به نظر آنان اهمیت دهد، با جلب همکاری معلمان و والدین نسبت به حل مشکلات انضباطی دانشآموزان اقدام کند، در اداره مدرسه با روشهای سازنده تفویض اختیار کند و پیشنهادهای همکاران را جویا شود. کارآمدی مدیران در مدارس منوط به تبدیل مدرسه به یک محیط تربیتی مؤثر است. در یک محیط تربیتی مؤثر هر فرد به خود و دیگری احترام میگذارد، به احساسات و رفاه هر فرد توجه کافی معطوف و مبذول میگردد، هر عضو مدرسه (معلم، کارکن، دانشآموز و مدیر) به محیط و گروه خود احساس تعلق و پیوستگی مینماید، اعضای مدرسه به یکدیگر اعتماد داشته، در تصمیمگیریها مشارکت کرده و اطلاعات مربوط به کارشان در اختیارشان گذاشته میشود. متأسفانه تحقیقات نشان میدهد که مدارس ما از این منظر با مشکلات جدی مواجهند .
پژوهشها نشان دادهاند در مدارس با بحران ارتباطات و شکافهای متنوع انسانی روبرو هستیم، از طرفی سیاستهای جدیدی که با توجه به نیازها و فضای عمومی کشور بایستی در گستره مدارس به اجرا گذاشته شود برای هر مدرسه شخصیت حقوقی نسبتاً مستقلی را طلب میکند و این وضعیت ایجاب میکند که ارتباطات انسانی در مدارس بین مدیر، معلمان، کارکنان و دانشآموزان به گونه دو سویه، روان، کارآمد، اثربخش و پیشرونده بوده و بیشتر امور هر مدرسه در همان مدرسه به سامان گردد، لذا تحقیقات و ارزشیابیهای توانمندساز و راهگشا به منظور، تقریب نگرشها و کاهش شکافها و تعارضات انسانی در مدارس کشور اهمیت و ضرورت دارد.(محقق معین)
[ سه شنبه 91/11/3 ] [ 7:43 صبح ] [ شهرزادنصر ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |